جدول جو
جدول جو

معنی باجیک آباد - جستجوی لغت در جدول جو

باجیک آباد
ده کوچکی است از دهستان رودشت بخش کوهپایۀ شهرستان اصفهان در 31هزارگزی جنوب باختری کوهپایه و 15هزارگزی راه فرعی ورزنه به اصفهان، جلگه، معتدل، سکنۀ آن 71 تن است، (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 10)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

دهی است از دهستان تل بزان بخش مسجدسلیمان شهرستان اهواز که در ده هزارگزی جنوب خاوری مسجدسلیمان کنار راه شوسه شرکت نفت واقع است منطقه ای است کوهستانی، گرمسیر با 180 تن سکنه، آبش از لولۀ شرکت نفت، محصولش غلات و شغل مردمش زراعت و کارگری شرکت نفت و گله داری است، راهش اتومبیل رو و دارای چاه نفت می باشد، ساکنین از طایفۀ هفت لنگ بختیاری هستند، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
نام آبادیی است در شرق شهر کرمان در بن درسرآسیاب، و به بن دربالی آباد نیز معروف است، صاحب تاریخ کرمان (وزیری) گوید: بعلیاباد را این زمان باغ سرآسیاب گویند، (ص 86)، ظاهراً این آبادی منسوب است به ابوعلی بن الیاس حاکم کرمان که از جانب سامانیان بر این نواحی حکومت داشته است و به باعلی آباد تغییر صورت یافته و بعلی آباد شده و امروز مردم بالی آباد گویند، و رجوع به تاریخ کرمان چ باستانی پاریزی ص 61 و 86 و 93 و 180 و 463 و فهرست تاریخ سلاجقۀ کرمان و مواهب الهی ص 120 شود، جمعی برهمن بمعنی وزیر در لغت هندی، (کلیله و دمنه)
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان میانکوه بخش مهریز شهرستان یزد که در 18 هزارگزی باختر مهریز و22 هزارگزی راه شوسۀ یزد به انار واقع است، ناحیه ایست کوهستانی با آب و هوای معتدل و 485 تن سکنه، آب آنجا از قنات تأمین میشود، محصول عمده آن غلات و صیفی و شغل مردمش زراعت و صنایع دستی زنان کرباس بافی وراهش فرعی است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
لغت نامه دهخدا
نام محلی در کنار راه نطنز بمورچه خورت میان حسن آباد و رحمت آباد در 18500 گزی نطنز
لغت نامه دهخدا
نام عده کثیر از قراء و از جمله، قریۀ مرکز بلوک میانولایت ولایت مشهد در خراسان،
قریه ای از توابع سمنان که دارای معدن نفت است،
قریه ای بجنوب غربی شاهرود،
قریه ای کنار راه زاهدان به بیرجند میان بژده و شوکت آباد در 450368 گزی زاهدان،
قریه ای کنار راه مشهد به کاریز میان سنگ بست و سعیدآباد در 42800 گزی مشهد،
قریه ای کنار راه طهران بسمنان میان قشلاق و جعفرآباد در 114500 گزی طهران،
قریه ای کنار راه طهران به شمشک میان رودک و اوشان در 39000 گزی طهران،
قریه ای است در خوار،
قریه ای کنار راه سنندج بهمدان میان شکوه آباد و تازآباد در 101700 گزی سنندج،
قریه ای کنار راه ملایر بهمدان میان ملایر و مهرآباد در 4000 گزی ملایر،
قریه ای کنار راه همدان و کرمانشاهان میان بیل وری و رحیم آباد، در 541000 گزی طهران،
قریه ای بچهار فرسنگی کرمانشاهان، (مجمل التواریخ گلستانه صص 165 - 166)،
قریه ای کنار راه بروجرد و خرم آباد میان عریان و احمدآباد در 461600 گزی طهران،
قریه ای بجنوب غربی عراق،
قریه ای بمشرق کوه گیلویه،
قریه ای کنار راه قم و اصفهان میان نی زار و دودهک در 201400 گزی طهران،
قریه ای کنار راه اصفهان به خونسار میان ملک آباد و تیران در 38700 گزی اصفهان،
قریه ای در ولایت اصفهان در بلوک برخوار که خربزۀ آن بخوبی مشهور است،
قریه ای کنار راه آباده و شیراز میان خانه درویش و امیرآباددر 625700 گزی طهران،
قریه ای به هفت فرسنگی مشرقی ده رم، (فارس نامه)،
قریه ای به یک فرسنگ و نیمی شمال شرقی فتح آباد، (فارس نامه)،
قریه ای در دوفرسنگی جنوب غربی اسپاس، (فارس نامه)،
قریه ای به شمال شرقی طارم، (فارس نامه)،
قریه ای به سه فرسنگی غربی نیریز، (فارس نامه)،
قریه ای به یک فرسنگ و نیمی شمال شرقی تل ّ بیضا، (فارس نامه)،
قریه ای در دو فرسنگی شمال شرقی جهرم، (فارس نامه)،
قریه ای میان کرمان و بندر عباس،
قریه ای بمشرق فارس،
قریه ای بشمال مزایجان نزدیک محمدآباد،
قریه ای کنار راه سیرجان و بندرعباس میان نیزار و گهگان در 1339600 گزی طهران،
ناحیه ای از نواحی آمل، (سفرنامۀ مازندران و استرآباد رابینو ص 113)،
ناحیه ای از نواحی استرآباد و قنات بازید، که نصف آنرا، در سنۀ 1155 هجری قمری میرزا محمدباقر نامی وقف مسجد محلۀ دباغان استرآباد کرده است، در آنجاست، (سفرنامۀ مازندران و استرآباد رابینو ص 40 ع و ص 75)،
ناحیه ای از نواحی کولباد که در دو میلی شمال ’اسپ و نیزه’ است، (سفرنامۀ مازندران و استرآباد رابینو ص 65)،
ناحیه ای از نواحی کتول، در استرآباد، (سفرنامۀ مازندران و استرآباد رابینو ص 128)،
یکی از قراء شاه کوه استرآباد، (سفرنامۀ مازندران و استرآباد رابینو ص 126)
لغت نامه دهخدا